دکتر مهدی برنافر- مشاور مدیریت شهری



برترین های حوزه آموزش و پژوهش 'ششمین جشنواره پژوهش، آموزش و نوآوری در مدیریت شهری و روستایی' شنبه ۲۳ آذر در اولین روز هفته پژوهش طی مراسمی با حضور دکتر جمالی نژاد رییس سازمان شهرداری ها و دهیاری های کشور، مهندس الویری رییس شورای عالی استان ها، دکتر حناچی شهردار تهران و جمعی از شهرداران و اعضای شوراها و مدیران استانداریها در برج میلاد معرفی شدند و از آنها تقدیر به عمل آمد.
از استان گیلان معاونت امور عمرانی استانداری گیلان، علی اوسط اکبری مقدم( در حوزه پژوهش) به عنوان استانداری های شایسته تقدیر در حوزه آموزش و پژوهش و رساله دکتری آقای مهدی برنافر  با موضوع مفهوم سازی اثرات تبدیل ست گاه های روستایی به شهر بر سازمان فضایی منطقه ای استان گیلان پایان نامه برتر حوزه روستایی شناخته شدند.

برترین های ششمین جشنواره پژوهش، آموزش و نوآوری در مدیریت شهری و روستایی معرفی شدند


دیروز فرصتی دست داد تا مروری بر کتاب اصول طراحی شهری دکتر نقی زاده داشته باشم. جدا از دیدگاه‌های مختلفی که ایشان بیشتر از بعد نظری و از دیدگاه اسلامی-ایرانی (البته به صورت موجز و کلی) در مورد طراحی شهری مطرح می‌‎کنند، بعضی موارد مصداقی درون متن هم بسیار قابل تامل به نظر می رسیدند. یکی از نکات قابل توجه که ایشان بیان می کنند مربوط به تفاوت در نحوه ارزیابی بافت‌ها از دیدگاه اسلامی ایرانی با دیدگاه رایج غربی در طراحی شهری است. برای مثال در ارزیابی سرزندگی بافت‌های شهری، طراحان شهری معمولا برای قضاوت در خصوص سرزندگی شهرها یا بافت‌های مورد پژوهش، به جداره و معابر اصلی توجه می‌‌کنند و در صورت عدم وجود فعالیت‌های جاذب جمعیت یا پویایی در معابر نتیجه می‌گیرند که بافت سرزنده است یا خیر؛ در حالیکه این روش انقطاعی سبب می‌شود سایر روابط درون بافت نادیده گرفته شود. مصداق واقعی چنین شرایطی را می‌‌توان به وضوح در بافت‌های تاریخی و قدیمی کشور مشاهده نمود. معابری که به ظاهر فاقد سرزندگی می‌رسند تنها شریان‌های عبوری بافت‌هایی هستند که از درون سرزنده بوده و حیات اجتماعی درون آنها جریان دارد؛ نظیر بافت شهر یزد که مصداق روشنی از این خصیصه است. از این رو نه تنها طراحی بافت‌های شهری کشور بلکه حتی ارزیابی و سنجش آنها با معیارهای جوامع غربی (که بر مبنای شرایط اجتماعی-اقتصادی همان جوامع وضع شده‌اند) نه تنها سبب نخواهد شد که ما به الگوهای بهتر و جامع‌تری برای ارایه گزینه‌های طراحی دست یابیم؛ بلکه خود می تواند به نوعی سبب قضاوت اشتباه درخصوص شرایط حاکم بر بافت شده و با ارایه راهکارهای نادرست بر تنش‌های فعلی موجود در بافت بیافزاید.


طی چند سال اخیر یکی از موضوعات مورد بحث در زمینه توسعه استان گیلان، مسأله تغییر الگوی مهاجرت‌ جمعیتی به استان گیلان بوده است. در حال حاضر به نظر می‌رسد که تغییرات اقلیمی، بحران‌های اقتصادی و ی، زندگی در نقاط مختلف کشور را با چالش‌های تازه‌ای روبه رو کرده است؛ چنین شرایطی باعث شده در برخی موارد امکان زندگی در برخی مناطق کشور از بین رفته و یا بخشی از ساکنان یک منطقه به دلیل عدم توانایی مقابله با چالش‌ها تمایل به مهاجرت از آن منطقه داشته باشند. در چنین شرایطی استان‌های شمالی کشور از جمله استان گیلان، به دلیل برخورداری از شرایط اقلیمی متفاوت، نزدیکی به دریا و تنوع منابع طبیعی از جمله نقاط مطلوب برای مهاجرت به شمار می‌روند.


عدم توازن در توزیع امکانات و دسترسی به منابع مختلف در فضای جغرافیایی ملی و منطقه‌ای، از‌جمله عوامل زمینه‌ساز در قطبی شدن فضا شناخته می‌شود. از این رو طی دهه‌های اخیر ضرورت توجه به موضوع برنامه‌ریزی منطقه‌ای و آمایش سرزمین برای توسعه یکپارچه مناطق و کاهش نابرابری میان مناطق اهمیت مضاعفی یافته است. در برنامه‌ریزی شهری و منطقه‌ای، زیرساخت‌ها به عنوان سامانه‌های حیات‌بخش به مراکز ست و فعالیت شناخته می‌شوند. این سامانه‌ها به طور کلی شامل شبکه‌های تولید، انتقال و توزیع آب، برق، فاضلاب، مخابرات و ارتباطات، سوخت و گازرسانی می‌گردند (گرچه در بعضی تقسیم‌بندی‌ها، زنجیره تامین و توزیع مواد غذایی و مدیریت پسماند نیز به سامانه‌های پیشین افزوده می‌‌شوند). از نظر تئوری، عمده توجه مباحث منطقه‌ای و آمایشی بر روی مطالعه الگوهای اسکان، توزیع و ماهیت فعالیت‌ها و ارتباطات میان آنها متمرکز شده است و در این میان، ماهیت زیرساخت‌ها ذیل این سه بعد مورد مطالعه قرار گرفته و اهمیت آنها به عنوان یک کلیت منسجم تحت‌الشعاع سایر موضوعات قرار می‌گیرد. در این نوشتار تلاش بر آن است تا به اختصار نشان داده شود که چرا مطالعه زیرساخت‌ها در برنامه‌ریزی توسعه منطقه‌ای حایز اهمیت است.


سومین مقاله مستخرج از رساله دکتری اینجانب با عنوان مفهوم‌سازی فرایند تبدیل ستگاه‌های روستایی به‌ شهر در استان گیلان که در مجله دانش شهرسازی منتشر شده از لینک زیر قابل مشاهده می باشد.

دانلود مقاله

این سه مقاله به فرایند تبدیل روستا به شهر در استان گیلان و تاثیرات آن بر روی سازمان فضایی در سطح کلان و ناحیه ای می پردازند که عصاره تحقیقات مندرج در رساله دکتری اینجانب می باشند.


پس از حادثه پلاسکو که بحث و نظرات زیادی را در فضای مجازی و عرصه عمومی بر انگیخت، چندین سوال در ذهن مردم مطرح شد که گرچه به ریشه ها، علل و پیامدهای این حادثه ارتباط می یافت ولیکن پاسخ خود را در سوالی ریشه ای تر جستجو می کرد: «چگونه شد که متخصصین شهری در عرصه هایی که به ایشان ربط دارد جایگاهی ندارند و عملا  تصمیم سازی و تصمیم گیری به افرادی واگذار شده است که سر رشته ای در این امور ندارند؟» آنچه که این سوال را بیش از پیش مهم تر نمود قابل پبشگیری بودن بسیاری از پیامدهای این حادثه بود که در سایه برنامه ریزی نادرست و در واقع عدم برنامه ریزی به بار آمده بود. علاوه بر آن امری که شگفت آور تر می نمود این بود که برخی از  مسئولین چنان به قاطعیت در مورد مسایل شهری به اظهار نظر می پرداختند که حتی پژوهشگران و حرفه مندان این عرصه با دانش و مهارت چندین ساله و حتی چندین دهه جرات ابراز چنین نظراتی را به خود نمی دهند؛ که این نه به دلیل فقدان دانش ایشان بلکه به دلیل گستردگی مسایل شهری است. در واقع گماردن افراد غیر متخصص در عرصه شهری سبب شده تا نیازهای شهری تحقق نیافته و عملا بر مشکلات شهری افزوده شود. اینگونه افراد شاید در حوزه امور مرتبط با رشته یا تخصص ها شایسته محسوب شوند ولی در امور شهری نالایق محسوب شده و باید از گماشتن ایشان به اینگونه امور احتراز نمود.

یکی از نهادهای مهم مرتبط با مسایل شهری شوراهای اسلامی شهر هستند که به کرات در شهرهای کشور شاهد حضور افراد غیر متخصص و نامرتبط با حوزه شهری در آنها هستیم. شوراهای شهر نه تنها خود تصمیم گیرنده و قانون ساز عرصه شهری هستند بلکه با انتخاب شهرداران، مدیریت شهری را در عمل نیز تحت تاثیر قرار داده و به صورت تبعی بر گزینش مدیران بخش های مختلف شهرداری و سازمان های وابسته و در نتیجه نوع عملکرد آنها تاثیر گذار هستند. این خود سبب شده که بسیاری از تصمیمات ایشان نه تنها در جهت تامین منافع شهر و شهروندان نبوده بلکه زیان های جبران ناپذیری به ایشان بزند. در واقع شوراهای شهر با برخورداری از دید مقطعی و سود محور بیشتر در جهت تامین منافع کوتاه مدت خود، انتخاب کنندگان یا شهروندان عمل کرده اند و شاید به جرات بتوان گفت شهرهای معدودی هستند که شوراهای آنها از متخصصین و متعهدینی که بتوانند منافع شهری را شناسایی نموده و در جهت تامین آن حرکت کنند وجود داشته اند.

به دنبال این امر نکته ای مهمتر باید لحاظ شود و آن اینکه شوراهای شهر برایند آرای شهروندان شهرهای ما هستند و ترکیب، تخصص و تفکر آنها ماهیتا برایندی از نگاه، سلیقه و تفکر شهروندان شهرهای ما محسوب می شوند. این امر نشان می دهد که ناکارآمدی شوراها را باید اساسا در ناکارآمدی نگاه اجتماعی ما جستجو نمود. امری که همواره به عنوان یکی از اهداف رشته شهرسازی تلقی شده است و باید آن را فراتر از هدف اولیه شهرسازی یعنی ارتقای کیفیت انسانی دانست، گسترش دامنه نگرش شهروندان به مسایل شهری در جهت شناخت بهتر نیازهای خود است. تغییر نگرش جامعه در زمینه انتخاب و گزینش شوراها به طوری که بتواند منافع عمومی را تامین نماید نیازمند آموزش شهروندان است. بدینسان آموزش شهروندان به منظور گزنیش صحیح تصمیم سازان شهری ضرورتی صدچندان می یابد.

بدین ترتیب باید گفت عملکرد بهتر مدیریت شهری وابسته به تخصص مدیران و مسئولین این امر بوده که خود به نوعی برگزیده شوراهای شهر محسوب می شوند و شوراهای شهر نیز برگزیدگان شهروندان و عملکرد ناموفق شهرداری را نه در خود شهرداری بلکه باید در شهروندان جستجو نمود و درمان این درد نیز به دست خود شهروندان است که با گزینش صحیح در انتخابات شوراها میسر می شود. در این مسیر آشنا نمودن شهروندان با پیامدهای انتخاب خود، وظیفه متخصصین امور شهری محسوب می شود.

 مهدی برنافر- دکتری شهرسازی و پژوهشگر


در هفته‌های اخیر، وقوع بارش‌های مداوم و شکل‌گیری سیلاب‌های سهمگین در استان‌های مختلف کشور، سبب شکل‌گیری دیدگاه‌های مختلفی میان افراد مختلف جامعه، مدیران، تمداران، صاحب نظران حوزه‌های مختلف علمی و. در خصوص خسارات و مضرات این رویداد و یا حتی منافع و آورده‌های آن برای کشور گردید. فارغ از بحث و جدل‌های گوناگون با رویکردهای علمی و غیرعلمی و حتی جهت‌دار ی یا تکنیکی به این زنجیره رویدادها، نتیجه‌گیری علمی، دقیق و سودمند برای محافل علمی و مدیریتی، نیازمند گذشت زمان کافی و آشکار شدن واقعیت‌های لازمه بر پژوهشگران به منظور ارایه گزارش‌های دقیق و علمی از این دسته رویدادها است. با این حال مشاهده این رخدادها به روشنی نشان می دهد که نکات مشخصی به عنوان نظرات مورد توافق در میان افراد با دیدگاه‌های مختلف قابل جمع‌بندی و ارایه است. در این نوشته کوتاه به چند نکته اساسی در رابطه با مسأله مدیریت بحران و سیلاب‌های مخرب اشاره خواهد شد.

اولین و مهمترین نکته در خصوص بحران های اخیر، «عدم آمادگی در برابر سانحه» بود. به بیان دقیق‌تر اگر مدیریت بحران را در معنای اصلی آن شامل 4 مرحله پیشگیری، آمادگی، مقابله و بازسازی بدانیم، در جریان سیل‌های گسترده اخیر مشخص شد که مدیریت بحران در کشور، تنها به مرحله مقابله (و امداد) توجه داشته و با بروز هر حادثه یا بحرانی در سطح ملی و منطقه‌ای، مدیران، دستگاه‌ها و نهادهای امدادرسان و مقابله کننده وارد عمل شده و پیش از بروز حوادث مختلف هیچ برنامه مشخصی برای مقابله، امداد و ارزیابی خسارات در این رابطه وجود ندارد. علاوه بر این برنامه‌ریزی برای مدیریت بحران نیازمند ملحوظ کردن سطوح مختلف فضایی (ملی، منطقه‌ای و محلی) در کنار بخش‌های مختلف مدیریتی و عملیاتی (وزارتخانه و نهادهای مختلف) در این رابطه است.

دومین موضوع که به نوعی با نکته اول در ارتباط مستقیم است، عدم سازمان یافتگی نیروهای امدادی، نظامی و مردمی در امدادرسانی به حادثه دیدگان بود. از ساعات اولیه بروز حادثه در شمال و پس از آن غرب کشور، نیروهای مختلف نظامی و امدادی و گروه‌های مردمی به منظور امدادرسانی به سانحه دیدگان وارد عمل شدند که در جایگاه خود حرکتی شایسته تقدیر است. با این همه برآیند کار نشان داد که هر یک از این نیروها بر مبنای دستورات یا الگوی خاص خود در حال عمل بوده و برنامه هماهنگ کننده‌ای میان آنها وجود ندارد. امری که خود به دلیل ناقص بودن فرایند مدیریت بحران در سطح ملی و منطقه‌ای تبلور یافته است.

سومین نکته، نادیده گرفته شدن مسأله آب و خطرات ناشی از آن در دستورالعمل‌های طراحی و مهندسی است. وقوع زله‌های مرگبار منجیل و بم سبب شد تا تغییر نگرش اساسی در بحث طراحی سازه‌های فنی ایجاد شود. جدای از این امر، وقوع زله‌های گوناگون با قدرت تخریب بالا در طول تاریخ ایران، همواره سبب شده تا به خطر ناشی از زله به عنوان اصلی‌ترین خطر طبیعی برای ستگاه‌های انسانی نگاه شود. تنها وقوع جنگ تحمیلی و تهدیدهای بالقوه امنیتی در حوزه ملی طی چند دهه اخیر سبب شد تا به موضوع پدافند غیرعامل به عنوان الگویی جهت مقابله غیر مستقیم با این تهدیدها توجه شد. در نتیجه سایر بلایا و حوادث بحران‌ساز برای کشور در حاشیه قرار گرفتند که مسأله سیل یکی از این رخدادها است. از این رو ضروری است تا بازنگری اساسی در خصوص شناخت سایر خطرات بالقوه برای ستگاه‌های کشور، تدوین دستورالعمل‌‌های مرتبط برای آمادگی و مقابله با آنها صورت گیرد.

در پایان نباید از یاد برد که تغییر در رویکردهای مدیریتی و مهندسی به معنای پایان خطر ناشی از رخدادهای طبیعی نخواهد بود؛ چرا که انسان همواره مقهور طبیعت بوده و خواهد بود. در این مسیر شناخت صحیح و هماهنگی با رخدادهای طبیعی باید به عنوان اصل اول مد نظر قرار گیرد. در کنار این امر، تغییر نگرش از الگوی گسسته، بخشی و مقطعی در مدیریت فضایی کشور به یک الگوی یکپارچه، شبکه‌ای، مبتنی بر همکاری و بلندنگر باید در دستور کار نظام مدیریتی کشور خصوصا در حوزه مدیریت بحران قرار گیرد.

مهدی برنافر- دکتری شهرسازی و پژوهشگر


تحلیلی بر عوامل و اثرات تبدیل روستا به شهر بر نظام شهری استان گیلان (1335-1395)

 در چند دهه اخیر تبدیل روستا به شهر به‌عنوان یکی از ابعاد اساسی موثر بر شهرنشینی در ایران قابل مشاهده است و عوامل، فرایندها، الگوها و ملاک‌های دخیل بر این امر و پیامدهای حاصل از آن بر تغییر شهرها و نظام شهری، توجهات زیادی را در میان پژوهشگران به خود جلب نموده‌است. گرچه روند تبدیل نقاط روستایی به شهر در تمام کشور با درجات متفاوتی از شدت و سرعت رخ داده‌است، با این حال این امر در برخی از نقاط کشور دارای اهمیت بیشتری برای مطالعه است که یکی از این مناطق استان گیلان می‌باشد. وجود اراضی مستعد کشاورزی، فشردگی ستگاه‌های شهری و روستایی در کنار یکدیگر، تراکم بالای جمعیت در پهنه سرزمین، در کنار نرخ بالای افزایش شمار شهرها طی چند دهه گذشته در منطقه مورد نظر، از جمله ویژگی‌هایی هستند که ضرورت این امر را روشن می‌سازند. هدف این مقاله تبیین و دسته‌بندی عوامل موثر بر تبدیل روستا به شهر در استان گیلان و تاثیرات آن بر تغییرات نظام شهری استان طی چند دهه اخیر است. از بعد ماهیت تحقیق، این پژوهش را می‌توان از جمله پژوهش‌های استقرایی-قیاسی دانست. روش به کار گرفته‌شده ‌در این پژوهش، روش توصیفی-ارزیابی و روش گردآوری داده‌ها به‌صورت اسنادی و کتابخانه‌ای است. مطالعه نظام شهری استان گیلان نشان می‌دهد از آنجایی‌که در چند دهه اخیر، تعداد زیادی از شهرهای استان را شهرهای کمتر از 5000 نفر تشکیل داده‌اند، پیدایش شهرهای کم‌جمعیت در استان اساسا تحت تأثیر تها و تصمیمات دولتی بوده‌است. نرخ شدید تبدیل روستا به شهر در چند دهه اخیر، خصوصا پس از انقلاب اسلامی در برابر رشد سریع شهر رشت به‌عنوان کلانشهر منطقه‌ای، سبب شده‌ تا این دسته از شهرها نتوانند در سلسله مراتب نظام شهری جایگاه شایسته‌ای برای خود فراهم کنند. بنابراین، تبدیل روستا به شهر به تعدیل نظام شهری منجر نشده‌ و نیاز به تغییر در الگوهای برنامه‌ریزی فضایی استان وجود دارد.

عزیزی محمدمهدی، زبردست اسفندیار، برنافر مهدی. تحلیلی بر عوامل و اثرات تبدیل روستا به شهر بر نظام شهری استان گیلان (۱۳۳۵-۱۳۹۵). برنامه‌ریزی و آمایش فضا. ۱۳۹۷; ۲۲ (۱) :۱۸۷-۲۱۸. 

http://hsmsp.modares.ac.ir/article-21-14036-fa.html

 


ثبت شهر رشت به عنوان شهر خلاق خوراک شناسی یونسکو ، می تواند گامی اساسی به سوی برند سازی رشت باشد. این امر گرچه فرصت های زیادی را پیش روی شهر می گذارد اما به نظر می رسد که از نظر پتانسیل های کالبدی نقاط قوت شهر در این زمینه بسیار محدود باشد.

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

کارخانه توری مش توری پرسی میلگرد 10 رابیتس توری حصاری نبشی مفتول دقایقی تفکر "VELAYT" گیفت کارد راهنما و ترفند های ایرانسل و همراه اول Joyce TechnicalServices علی نیوز پاورپوینت فیزیولوژی ورزشی ۲ پیام نور